تکرار در سطح حروف و واژهها که یکی از روش های ایجاد و یا افزایش موسیقی کلام است، از دو منظر میتواند مورد توجه قرار گیرد؛ نخست از لحاظ ارزشهای موسیقیایی و دیگر از نظر ارزشهای بلاغی. در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی، انواع تکرار حروف و شگردهای مختلف تکر چکیده کامل
تکرار در سطح حروف و واژهها که یکی از روش های ایجاد و یا افزایش موسیقی کلام است، از دو منظر میتواند مورد توجه قرار گیرد؛ نخست از لحاظ ارزشهای موسیقیایی و دیگر از نظر ارزشهای بلاغی. در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی، انواع تکرار حروف و شگردهای مختلف تکرار واژهها، از این دو منظر در شعر فرخی سیستانی بررسی شده است. یافتههای این تحقیق نشان می دهد که سخنور سیستانی از همة شگردهای تکرار در سطحی گسترده در کلامش بهره برده است. تکرارهای پی درپی حروف، واژهها، هجاها، عبارات و حتی مصراعها، به شیوههای مختلف شعر فرخی را سرشار از خوشههای موسیقیایی اصوات مختلف کرده است. در پارهای موارد وی شگردهای تازهای از تکرار را خلق کرده که سبب افزایش غنای موسیقایی کلام او شده است. از لحاظ بلاغی نیز این تکرارها، ارزشهای فراوانی دارد، به گونهای که شواهد متعددی میتوان در شعر فرخی سراغ گرفت، که تکرار حرف یا واژۀ متناسب با مضمون شعر، در خدمت انتقال معنا و مفهوم شعر و گاه القای احساس مورد نظر شاعر بوده اند.
پرونده مقاله
استعارة مفهومی، شگرد ذهن برای مفهومسازی امور انتزاعی است. ذهن به کمک این سازة بنیادین میکوشد برخی از امور ناملموس را برای خود ملموس سازد و با آن بیندیشد. از اینرو انتظار میرود که با تغییر آن، شاهد تغییر در کلانسیستمهای وابسته به اندیشه نیز باشیم. از جمله این کلان چکیده کامل
استعارة مفهومی، شگرد ذهن برای مفهومسازی امور انتزاعی است. ذهن به کمک این سازة بنیادین میکوشد برخی از امور ناملموس را برای خود ملموس سازد و با آن بیندیشد. از اینرو انتظار میرود که با تغییر آن، شاهد تغییر در کلانسیستمهای وابسته به اندیشه نیز باشیم. از جمله این کلانسیستمها، سبکهای ادبیاند که عوامل زیادی در تغییر آنها دخالت دارد. این مقاله با روش تحلیلی- توصیفی میکوشد به این سؤال پاسخ دهد که تغییر استعارههای مفهومی در زمان، چه تأثیری در تغییر سبکهای ادبی دارد و برای پاسخ به آن، استعارههای مفهومی حوزة بدن را که شامل واژههای «دست، چشم، دل و سر» است، در منتخبی از اشعار فرخی سیستانی، انوری و حافظ ردیابی میکند و با تحلیل اطلاعات بهدستآمده، به کمک نظریه های سبکشناسی شناختی و سبکشناسی درزمانی، نتیجه میگیرد که استعارههای مفهومی در طول زمان دچار تغییراتی معنیدار شدهاند که همسو با تحولات سبکهای ادبی و از متغیرهای اثرگذار بر تحول سبکها بوده است.
پرونده مقاله
داستانها و افسانه های بومی و محلّی از جمله رازناکترین پدیده های مردم شناختی هستند که سرشار از بنمایه های اساطیری و کهن الگوهای باستانی می باشند. این داستانها و افسانه ها که نشأت گرفته از فرهنگ و آداب و رسوم و سنن و زیست بوم هر قومیّتی است، در بطن خویش حاوی یکی از محوری چکیده کامل
داستانها و افسانه های بومی و محلّی از جمله رازناکترین پدیده های مردم شناختی هستند که سرشار از بنمایه های اساطیری و کهن الگوهای باستانی می باشند. این داستانها و افسانه ها که نشأت گرفته از فرهنگ و آداب و رسوم و سنن و زیست بوم هر قومیّتی است، در بطن خویش حاوی یکی از محوری ترین و مهمترین عناصر اسطوره ای؛ یعنی پیکرگردانی یا همان استحاله است؛ بن مایه ای که در داستان ها و افسانه های ملل و اقوام مختلف، با اشکال و صور گوناگون، بروز و ظهور دارد و در این بین یکی از اصلی ترین مایه های اساطیری داستان ها و افسانه های سرزمین سیستان نیز محسوب می شود که در بسیاری از داستان ها و افسانه های این سرزمین بازتاب و نمود یافته است. بر همین اساس در این جستار تلاش شده است تا با استفاده از روش نقد اساطیری، به بررسی انواع پیکرگردانی در افسانه ها و داستان های حوزه ی فرهنگی سیستان پرداخته شود و میزان و چگونگی بازنمود آنها در این داستان ها و افسانه-ها، مورد تحلیل قرار گیرد. نتایج این تحقیق نشان می دهد که در افسانه ها و داستان های سیستانی، دو نوع پیکرگردانی عمده دیده می شود که شامل پیکرگردانیّ انسانی و پیکرگردانی مربوط به موجودات فراطبیعی همانند دیو یا بزلنگی است که از میان این دو نوع پیکرگردانی، بیشترین بسامد در ارتباط با پیکرگردانی انسانی است که توانسته بالاترین بازنمود را در افسانه ها و داستان های سیستانی به خود اختصاص دهد.
پرونده مقاله